loading...
ظهور
حسین بازدید : 52 یکشنبه 15 آبان 1390 نظرات (0)

طبیعی است در اصلاح اجتماعی در مواقع مختلف برخورد مختلف را از انبیای مختلف شاهد باشیم. یك جاهایی زمینه‌هایی وجود داشته كه ظلم‌هایی بشود یا یك سكوتی یا مصالحه‌هایی را شاهد باشیم. ولی واقعیت این است كه همه آن‌ها با این قضیه مخالف بودند. بطور مثال یكی از ائمه قیام با شمشیر داشته، یكی نداشته ولی هدف همه یكی بوده. در واقع حسین(علیه‌السلام) از این نگاه خاص  كه ما به اسلام داریم جدا نیست. او هم وقتی اهداف كارش را بیان می‌كند می‌گوید به‌خاطر امر به معروف و نهی‌از منكر و اصلاح اسلام و دیانت اسلام قیام می‌كنم. كسی كه در متن حاكمیت با عنوان اسلام بر مردم حكومت می‌كند با انواع اجحاف‌هایی كه در حق دین انجام می‌دهد باید قیام كند. امام می‌فرماید اگر با از بین رفتن من این دین جدم احیا می‌شود و زنده می‌ماند، من حاضرم جسم خود را در معرض شمشیرها قرار دهم. چیزی كه برای ائمه ما موضوعیت داشته این است كه یك تلقی درست از دین ارائه شود و متناسب با حقیقت اسلام وقایع بازگو شود و افرادی كه تحت جامعه‌ دینی هستند تحت عدالت اجتماعی قرار بگیرند و رفتارهایی را كه حضرت علی(ع) داشته به عنوان اسوه عدالت یاد كنیم. امام حسین (علیه‌السلام) نیز در واقع برای اجرای عدالت جامعه و مبارزه با انواع اجحاف‌هایی كه در مورد تفكرات دینی در آن عصر انجام می‌گرفته قیام می‌كند.

پیامبر خاتم از قومی برخاست كه تمدن و سابقه فرهنگی درخشانی نداشتند و مظاهر كفر و بی‌عدالتی را در جامعه ایجاد كرده بودند، چرا این قوم به فاصله 60 سال از این اتفاق فرزندش را اینچنین به شهادت رساندند. این تحول را چگونه تحلیل می‌كنید؟

جانشینی پیامبر مسئله‌ روشنی بود، ولی به هر حال علیرغم تأكید پیامبر(ص) ماجراهایی فراهم شد كه جریان جانشینی به دست بنی‌امیه افتاد و این تغییر، انحراف دیگری را در جامعه ایجاد كرد. با تمام این حركت‌ها می‌بینیم كه مردم به سمت علی (علیه‌السلام) و فرزندانشان می‌روند و معاویه به این مسئله وقوف دارد كه اگر مسئله‌ علی(ع) و فرزندانش در جامعه موضوعیت پیدا كند دیگر جایی برای حكومت او باقی نمی‌ماند. او بیشترین تلاش را در این راستا داشته و دنبال لكه‌دار كردن چهره‌ علی (علیه‌السلام) در جامعه است، و ذهنیت عموم مردم در مقابل این انحرافات دگرگون می‌شد طبیعی است كه مردم دیگر آن ذهنیت را به خاندان رسول ندارند. اینقدر تبلیغات زیاد بوده كه وقتی علی (علیه‌السلام) در مسجد به شهادت ‌رسید مردم با تعجب از هم می‌پرسیدند مگر حضرت علی(ع) نماز هم می‌خوانده؟! این نشان می‌دهد كه تبلیغات منفی در جامعه زیاد بوده و بنی‌‌امیه از ناحیه دین احساس خطر می‌كردند، چون یك جایی هست كه شما می‌گویید فرد حالت عادی را در جامعه داشته و من هم حاكمیت خودم را دارم ولی بنی‌امیه می‌دانستند بر طبق سندهای موجود حاكمیت از آن علی (علیه‌السلام) و فرزندانش است به همین دلیل به او با دیده یك رقیب سیاسی نگاه می‌كردند و ما نهایت سمپاشی‌ها را  علیه ایشان می‌بینیم. لذا وقتی این حكومت از معاویه به یزید انتقال پیدا می‌كند باز می‌بینیم كه همین وضعیت در ارتباط با این‌ها وجود دارد و مردم هم متوجه نیستند كه كاری برخلاف دین را انجام می‌دهند، و همین زمینه را فراهم می‌كند كه مردم اكثرشان با این قضیه كنار می‌آیند؛ اگر چه وقتی این واقعه رخ می‌دهد تأثیرات خودش را می‌گذارد و در بخش‌های مختلف جامعه قیام‌های مختلفی را ایجاد می‌كند و عمر بنی‌امیه زیاد پایدار نمی‌ماند و با ریخته‌ شدن خون حسین (علیه‌السلام) حاكمیت بنی‌امیه هم بعد از چند صباحی به پایان عمر خودش می‌رسد و نمی‌تواند دوام و استمرار لازم را در جامعه داشته باشد.

با توجه به اینكه قیام‌های مشابهی داشتیم از لحاظ شكلی و كمی حتی با تعداد كشته‌های بیشتر، راز جاودانگی و ماندگاری این قیام را در چه می‌دانید؟

ببینید من احساسم این است كه در واقع بسیاری از حركت‌ها كه در جامعه بشری صورت می‌گیرد بیشتر از آنكه غایات دینی و اخلاقی داشته باشد جنبه‌های سیاسی و نوعی رسیدن به قدرت برایشان موضوعیت داشته است. یعنی وقتی هر كدام از این حركت‌ها را تحلیل می‌كنید می‌بینید كه طرف بیشتر به دنبال این است كه خودش را به حاكمیت برساند و حاكمیت خودش را تثبیت بكند، ولی در حركت امام حسین (علیه‌السلام) شاید تنها چیزی كه دیده نمی‌شود این است و چیزی كه مطرح است حاكمیت است اما نه حاكمیت فرد. یعنی قیام حسین(علیه‌السلام) یك غایت و جنبه‌ اخلاقی، انسانی و عدالت‌جویانه دارد و این چیزی است كه همه بشر شیفته آن است. در یك مقطع تاریخی، انسانی صرفاً به خاطر عدالت اجتماعی می‌خواهد قیام كند نه برای اینكه خودش را تثبیت كند و رسمیت ببخشد؛ فقط به خاطر حاكمیت ارزش‌های اخلاقی و انسانی می‌خواهد در جامعه حركت بكند و برای گسترش معنویت تلاش می‌كند. این‌ها چیزهایی است كه در جامعه ماندگار است و به نظر می‌آید چیزی كه عامل ماندگاری است این است كه بشر همیشه در جستجوی عدالت بوده و هست. بشر از انواع ظلم‌ها و جورهایی كه در تمام جوامع بشری شده نالان بوده و هست و شاید یكی از صادق‌ترین حركت‌هایی كه در این بین صورت گرفته قیام امام حسین (علیه‌السلام) بوده و این صداقت در بخش‌های حركتش قابل رؤیت و مشاهده است. حتی می‌بینیم موقعی كه بناست جنگی صورت بگیرد و امام جنگی نابرابر را مشاهده می‌كند به راحتی به افرادش می‌گوید كسانی‌ كه می‌خواهند او را ترك كنند آزادند و او مخالفتی ندارد. امام حسین(علیه‌السلام) حتی تاریكی را به وجود می‌آورد تا كسانی كه می‌خواهند بروند به راحتی بروند. خود این امر نشان می‌دهد كه امام (علیه‌السلام) افرادی را می‌خواهد كه دل به آن قالب‌های معنوی، غایات انسانی و اخلاقی داده باشند، لذا در این راستا صداقت و لطافت خاصی را در حركتش مشاهده می‌كنیم كه در هیچ حركتی وجود ندارد.

به نظر شما این به خاطر این نیست كه بعضی از شعارها جاودانی هستند و تاریخ مصرف ندارند؟ ما از این ظرفیت و خواسته‌های بشری قیام حسین (علیه‌السلام) چه استفاده‌هایی می‌توانیم بكنیم؟

در دنیای امروز هم این مفاهیم كم نیستند، یعنی این طور نیست كه شما فكر كنید دنیای مدرن دنیایی بیگانه با معنویت است، یك دنیای با اخلاق هم هست. درست‌ است كه ما بعضی از جوامع را شاهد هستیم كه در كنارش كارهای نابهنجار اخلاقی صورت می‌گیرد، ولی واقعیت امر این است كه در خیلی از موارد احساس می‌كنیم كه همان افرادی كه تن به‌ناهنجاری‌های اجتماعی می‌دهند به نحوی در واقع احساس تعارض بین رفتارشان با مسائل معنوی احساس نمی‌كنند و در جامعه این القا صورت گرفته كه شما می‌توانید آن رفتارها را داشته باشید و در عین حال عدالت داشته باشید. در جاهایی كه تبعیض و اجحاف‌هایی صورت می‌گیرد، اگر ما بتوانیم تفسیر درستی از این مسائل برای دنیا ایجاد كنیم، یعنی تفسیر خاصی از عدالت و معنویت و اخلاق را برای جوامع بشری جا بیندازیم و احساس كنند كه این اخلاق دیگر با آن ناهنجاری‌های اخلاقی فرقی ندارد و بشر می‌تواند مجذوب این مسائل بشود، یعنی شما هیچ جا موضع‌گیری در برابر این حقایق را نمی‌بینید، ولی او گمانش بر این است كه آن ارز‌ش‌ها با این ضد ارزش‌ها قابلیت انطباق را دارد. اگر شما این اخلاقیات را به گونه‌ای برای او تصویر كنید كه او احساس كند ناهنجاری‌ها با این‌ها سازگاری ندارد آن موقع می‌نشیند و فكر می‌كند تا یكی را انتخاب كند. نمی‌شود انسانی خواهان عدالت باشد و ارزش‌های انسانی و معنوی را نادیده بگیرد.

متأسفانه ما در این حوزه‌ها در عرصه‌های جهانی كارآیی لازم را نداریم و كارهای معرفتی بسیار كم انجام می‌دهیم وگرنه خیلی از ذهنیت‌ها نسبت به این مسائل دگرگون می‌‌شود. وقتی در دنیا از این قیام سخن به میان می‌آید، این‌طور در باره‌اش صحبت می‌كنند كه یك كسی بوده قیام كرده و كشتاری صورت گرفته و فكر می‌كنند كه فصل این‌گونه قیام‌ها تمام شده، در صورتی‌ كه اگر شما آن جنبه‌های اخلاقی قضیه را در نظر بگیرید متوجه می‌‌شوید كه او (امام حسین (علیه‌السلام)به عنوان یك مصلح می‌خواهد این كار را بكند و چاره‌ای نمی‌‌بیند كه اصلاحاتش را در پی یكسری حركت‌های انقلابی و مبارزه‌ای انجام دهد. ولی در جامعه‌ای هم ممكن است همین فرد دیگر نیاز به قیام و شمشیر پیدا نكند و احساس كند كه می‌تواند آرمان‌های اخلاقی و انسانی را از طریق رسانه‌ها، كتاب و مسائل دیگر القا كند.

در واقع ما باید غایات حركت قیام‌ حسین (علیه‌السلام) و سایر ائمه را مورد فهم و بررسی قرار بدهیم و به عنوان شیعه  دنبال  این غایات باشیم، حالا لزومی ندارد كه امروزه با همان ابزاری كه آن‌ها به دنبال آن بودند، دنبال آن غایات باشیم، چون ابزارها متفاوت است. لزومی ندارد یك جنگ وسیعی را راه بیندازیم تا قیام حسین (علیه‌السلام) را به مردم معرفی كنیم. مردم خود تشنه‌ حقایق معنوی و انسانی هستند.

آیین‌های عاشورایی كه در جامعه ما رایج است و قدمت دارد و تبدیل به سنت‌های ما شده دركنار آیین مذهبی یك آیین‌ ملی هم است. به نظر می‌رسد در این آیین‌ها بیشتر تأكید بر مظلومیت این حركت و عواملش و شخص حضرت شده تا مصلح بودنش، یعنی اصلاحگری حضرت آن‌قدر كه به مظلومیتش تأكید می‌شود برجسته نمی‌شود. این قضیه را از جنبه‌ آسیب‌شناسی بررسی فرمایید.

چیزی كه در واقعیت تاریخی قضیه است این است كه مظلومیت حسین (علیه‌السلام) واقعاً یك مظلومیت تاریخی است كه نظیر آن را در جایی نمی‌بینیم و این یك واقعیت اجتناب ناپذیر است. وقتی خود واقعه را مورد تحلیل قرار می‌دهیم به این جا می‌رسیم كه دیگر دشمن به زن و بچه ترحمی نمی‌كند و به اعمال غیرانسانی متمسك می‌شود.

در واقع بحث این است كه شما وقتی می‌خواهید جایی بیان واقعیت كنید بحث مظلومیت را بیان می‌كنید، ولی یكجا ناظر به نتایج آن هستید، یعنی بحث این نیست كه واقعه تاریخی را مطرح كنید. بحث این است كه واقعه تاریخی به دنبال یكسری دستاورد‌هایی بوده. آنجاست كه متأسفانه ما به خود واقعه خیلی توجه داریم، ولی به دستاوردهای این واقعه كمتر توجه نشان می‌دهیم، یعنی فكر  مردم را با این قضیه مشغول می‌كنیم. نمی‌خواهیم آن را حذف كنیم، چون یكسری از واقعیت‌ها در پرتو همان واقعه قابل انطباق است. گاهی اوقات تمركز ما بیشتر از خود واقعه و شناسایی ظرایف واقعه است كه طرف مقداری تاریخ می‌داند و یك مقوله تاریخی را بررسی می‌كند و هدفی كه پشت واقعه بوده را گم می‌كند. یعنی می‌بینی كسانی به عنوان شیعه هستند كه این وقایع را دنبال می‌كنند و یا به آن اهداف می‌رسند یا نه، تلاشی صورت می‌گیرد برای اینكه به حقیقت دین نزدیك شوند.

شكل بیان وقایع عاشورا اهمیت دارد و شاید جامعه ما معطوف به خود رخداد است تا نتایج و تبعات آن. وقتی ما می‌گوییم دنیا به سمت معنویت و عدالت است، باید مظاهری را در زندگی خودمان ببینیم. كسی كه مدعی معنویت است باید این امر در زندگی‌‌اش مشهود باشد.

بحث حزن در مسئله‌ عاشورا و اینكه انسان ناراحت باشد و واقعه را به خاطر بیاورد و اشكی بریزد توصیه شده، ولی خیلی از حركت‌هایی كه در جامعه ما شكل می‌گیرد كسی موافقش نیست. این نمادها كه گاهی برجستگی پیدا می‌كند، یعنی احساس می‌كنیم عاشورا وقتی خوب است كه بزرگترین عكس‌ها را بزنیم و... در حالی كه در طول تاریخ، شیعه همیشه با تصویر‌سازی ائمه مخالف بوده است كه این حسن بزرگی بوده و نشان می‌دهد برای شیعه فكر ، اخلاق، منش و سیره فرد اهمیت دارد. شیعه به دنبال این است كه سیره فرد را مورد فهم قرار دهد نه اینكه چه شكل و ظاهری داشته كه متأسفانه امروزه به اشكال مختلف دیده می‌شود و حتی نوحه‌هایی كه خوانده می‌شود موجب ناراحتی است.

این حركت‌ها و تفكرات خیلی جدید است. اینكه چرا جنبه‌ مظلومیت حضرت بر جنبه حماسی و اصلاحگری حضرت برتری داده می‌شود. این حركت‌هایی است كه دستگاه‌های مختلف با آن برخورد می‌كنند. این حركت‌ها و مقابله‌ها چقدر جوابگو است و با چه سرعتی می‌توان انجام داد؟

وقتی سخن از نوع انحرافات كه پیش می‌آید برخوردمان، نباید برخورد قهری باشد. بحث ما یك بحث جهت‌گیری فرهنگی است، یعنی كسانی كه  اهل فرهنگند دچار اشتباه می‌شوند. یكسری از كارهایی كه در این زمینه می‌توانیم انجام دهیم این است كه خود علما و روحانیون كه در مساجد هستند، هم می‌توانند به این مسائل بپردازند. در عین اینكه حركت‌ها و عزاداری‌های مردم را مدح می‌كنند، دركنارش می‌توانند به این انحرافاتی كه صورت می‌گیرد اشاره كنند، چون خود مردم هم گوش می‌كنند. فرض كنید یك روحانی در یك مسجد حرف بزند، یك شهید مطهری یك كتاب حماسه حسینی بنویسد، شاید چندان به گوش بعضی‌ها آشنا نباشد، ولی وقتی فراگیر شود، یعنی فردی كه از یك مسجد به مسجد دیگر می‌رود و ببیند كه آن مسجد هم همین حرف‌ها را می‌زنند، با انحرافات آشنا می‌شود. اینكه ما در ماجرای عاشورا به جسم خودمان صدمه بزنیم مورد تحقیر همگان است. دلیلی ندارد كه ما برای بزرگداشت این روز به خودمان صدمه‌ جسمی بزنیم. خب، وقتی این مسائل را همه بازگو كنند فرد در فكر و اندیشه فرو می‌رود كه چیزی هست و به فراگیر شدن این امر خیلی كمك می‌كند.

روحانیت باید دنبال راه‌ كاری باشند كه در عین اینكه این احساس را حفظ كنند آن را تعمیم داده و جهت مناسب هم به این احساس بدهند. این احساس وقتی معنای درست خودش را پیدا می‌كند كه در راستای اهداف مورد نظرش به كار برود. لذا آن چیزی كه به نظر من روحانیون و حتی خود دانشگاهی‌ها هم باید به آن توجه كنند آگاهی دادن درست به مردم است.

 

 

دوشنبه 8 بهمن 1386 - 14:53


*نام:
*ایمیل:
نظر شما:
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 87
  • بازدید کلی : 3,659